از برج و بارو های سیمانیاز زنده های مرده دلگیرمای سنگ آدم ها خداحافظبا این قطار از شهرتون میرم
از عابرای بی صدا خستماینجا همه مردن پر از روحهباید برم اونجا که تو خاکشهر آدمی یه برج نه! کوهه
من گور خواب زندهها بودمبسه منو راهی نورم کندعوت کن این جا مونده از راهواز این منِ سرگشته دورم کن
باید سفر کرد تا توتا اوج غربت نِشینیاین شهر ویرون لهم کردممد نبودی ببینی
شهر از تو خالی شد و دردبعد از تو با ما چه ها کردمن بر نمیگردم از توممد به این شهر برگرد
از آسمون دودی دنیاتا آسمون آبی پروازفرق من و تو تو همین جا هاستراه های بسته، راه های باز
تو ازدحام این شلوغیهابازار پر از معرکه گیرهاونی که از بازار بیزارهیه پاش توی معرکه گیره
تو آرزوهاتو کفن کردیتا آرزوی آخرم باشیسنگر گرفتم از همه جز توشاید یجا هم سنگرم باشی
باید سفر کرد تا توتا اوج غربت نشینیاین شهر ویرون لهم کردممد نبودی ببینی
این شهر از تو خالی شد و دردبعد از تو با ما چه ها کردمن بر نمیگردم از توممد به این شهر برگرد
مثل همیشه فوق العاده ای داش حامد.
این شهر ویرون لهم کرد ممد نبودی ببینی
مثل همیشه فوق العاده ای داش حامد.
این شهر ویرون لهم کرد ممد نبودی ببینی